رزم ما زنان

بازتاب دهنده مسائل مبرم زنان ایران

شباهت يا تفاوت؟

نيلوفر مهديان
يكي از پرسش‌هاي محوري تلاشهاي زنان در احقاق حقوق خويش همواره اين بوده كه آيا بايد بر شباهت‌هاي زنان با مردان تكيه كرد يا بر تفاوت‌هاي آن‌ها با يكديگر انگشت گذاشت؟ آيا زنان بايد تلاش كنند كه با مردان برابر شوند، يا آن كه با تاكيد بر تفاوت‌هايشان با مردان، درصدد كسب جايگاه شايسته‌تري در اجتماع براي خويش باشند؟ رويكرد اول، متكي بر «شباهت»، پنداشت‌هايي بر اساس تفاوت‌هاي طبيعي را كه منجر به تبعيض عليه زنان و پيدايش قلمروهاي متفاوت براي آن‌ها شده است، به چالش مي‌كشد. شباهت‌گرايان با موانعي كه به خاطر تفاوت‌هاي طبيعي يا بيولوژيك زنان و مردان، بر سر راه زنان براي احراز مشاغل يا حضور بيش‌تر در اجتماع پديد آمده، مبارزه مي‌كنند. در بيش‌تر فرهنگ‌ها الگوهاي رفتاري متفاوتي براي زنان و مردان پيش‌بيني شده كه غالباً توجيهات بيولوژيك يافته‌اند. به عنوان مثال مشاغلي مانند مربيگري مهدكودك‌ها به طور سنتي مختص زنان بوده و پر كردن باك بنزين، مختص مردان. به همين ترتيب پست‌هاي سياست‌گذاري و مشاغلي مانند خدمت در ارتش يا خلباني و .... بيش‌تر با مردان، و كارهاي مراقبتي و مشاغل معلمي ‌و پرستاري بيش‌تر با زنان تداعي شده است. اين الگوها معمولاً از اين انديشه تغذيه مي‌كنند كه طبيعت زنان لطيف و عاطفي و طبيعت مردان خشن و عقلاني است. شباهت‌گرايان با آگاهي از محدوديت‌هايي كه اين الگوپردازي‌ها براي زنان فراهم كرده، براي از ميان برداشتن آن‌ها مبارزه مي‌كنند. در موارد حقوقي، آن‌ها از قوانيني كه برابري كامل زن و مرد را تضمين مي‌كند، دفاع مي‌كنند و تا آن‌جا پيش مي‌روند كه حتي با دادن امتيازات ويژه به زنان به خاطر مسووليت‌هاي مادري و زايمان و ... مخالفت مي‌كنند. زيرا اين امتيازات قانوني را تشديدكنندهء شكاف جنسيتي ميان زنان و مردان مي‌دانند. در اين ميان، پيشرفت تكنولوژيك نيز به نفع شباهت‌گرايان عمل كرده است. امروز ديگر دانشمندان به تفاوت‌هاي بيولوژيكي ميان زنان و مردان اهميت سابق را نمي‌دهند. ديگر «طبيعي» بودن يك ميل يا غريزه، به معناي «خوب» بودن آن نيست و به راحتي مي‌توان آن را تغيير داد. همچنين ثابت شده است كه محيط اجتماعي بر هورمون‌ها و سازوكار‌هاي بيولوژيك اثر مي‌گذارد. به علاوه، تحولات تكنولوژيك در شيوه‌هاي توليد اين امكان را فراهم كرده كه زنان و مردان بتوانند تقريباً تمام كارهايي را كه به طور سنتي به جنس مخالف نسبت داده مي‌شد، انجام بدهند. در مقابل رويكرد شباهت‌گرا، رويكرد تفاوت‌گرا بر تفاوت‌هاي زنان و مردان انگشت مي‌گذارد. مدافعان اين رويكرد فضيلت‌هاي خاصي را كه در طول تاريخ توسط مردان به زنان داده شده، ارج مي‌نهند و حاضر نيستند به خاطر مطالبهء برابري، از اين فضايل دست بكشند. آن‌ها تلاش مي‌كنند كه از اين فضايل مانند مادري، پرستاري و مراقبت، وابستگي عاطفي و...اعادهء حيثيت كرده، آن‌ها را از قلمرو خصوصي و خانه به در آورده و به عرصهء اجتماع و سياست وارد كنند. آن‌ها شباهت‌گرايان را با پرسش «برابري با كدام مرد؟» به چالش مي‌كشند و مفاهيم محوري فلسفهء مردسالار را زير سوال مي‌برند و در جهت پي‌ريزي مجدد آن مفاهيم گام بر مي‌دارند. مهم‌ترين نظريه‌پرداز اين رويكرد، فمينيست روانشناس فرانسوي لوس ايريگاري، تفاوت‌هاي زنان و مردان را تعميق بخشيده و توصيف‌هاي نمادين او از جسم زن در تقابل با جسم مرد، بسيار مشهور است. هر چند ايريگاري نظريهء خود را بر پايه‌هاي بيولوژيك بنا نمي‌كند، اما مخالفانش او را متهم به نوعي _«ذات باوري» مي‌كنند، به اين معنا كه معتقدند ايريگاري برخي ويژگي‌ها را ذاتاً زنانه و برخي ويژگي‌ها را ذاتاً مردانه دانسته و به اين ترتيب به شكاف جنسيتي زن و مرد دامن زده است. مسلم آن است كه هر دوي اين رويكردها داراي نقاط ضعف و قوتي هستند كه ناديده گرفتن هر يك از آن‌ها مي‌تواند به اشتباهات غيرقابل جبراني در جنبش زنان براي رفع سلطهء مردانه منجر شود، زيرا موقعيت‌هاي گوناگون، رويكردهاي متفاوت را اقتضا مي‌كند. به عبارت ديگر، بدون اين كه بخواهيم برتري كامل يك رويكرد را بر ديگري ثابت كنيم، بهتر است به ظرفيت‌هاي هر يك از آن‌ها براي هدف كلي كه رفع سلطهء مردانه است، توجه كنيم. به عنوان مثال در كشورهاي در حال توسعه رويكرد شباهت‌گرا در برخورد با تبعيض‌هاي آشكار قانوني و حقوقي كه در مورد زنان اعمال مي‌شود، مناسب‌تر به نظر مي‌رسد. در اين كشورها كه از فقدان قوانين نهادينه شده دموكراتيك رنج مي‌برند، ستم‌هاي فاحش بر زنان، با تفاوت‌هاي طبيعي توجيه مي‌شود و با جدا شدن قلمروهاي زنان و مردان بر اساس همين تفاوت‌ها شكاف جنسيتي تشديد و تقويت مي‌شود. در كشورهايي كه هنوز تبعيض خودسرانه با قانون توجيه‌پذير است، پافشاري بر تفاوت‌هاي ذاتي يا اكتسابي، جز تقويت موضع انفعال زنان و ناديده گرفته شدن نيازهاي آن‌ها نتيجه‌اي در بر ندارد. به همين دليل، در چنين جوامعي زنان سعي مي‌كنند با تاكيد بر شباهت‌هاي خود با مردان، به تبعيض‌هايي كه به طور خودسرانه عليه آن‌ها اعمال مي‌شود، پايان بدهند. به عنوان مثال، آن‌ها دريافته‌اند در جايي كه مردان حق تعدد زوجات، ديه و ارث دوبرابر و حق طلاق يك جانبه دارند، پافشاري بر تفاوت‌ها محلي از اعراب ندارد. در ايران نيز، محور تلاشهاي 100 سالهء زنان همواره كسب حقوق برابر بوده است. با اين حال، تاكيد بر حقوق برابر، به معناي آن نيست كه رويكرد تفاوت‌گرا نمي‌تواند جايي در جنبش‌هاي زنان كشورهاي در حال توسعه داشته باشد. جنبش‌هاي زنان به غير از ابعاد حقوقي، ابعاد ديگر اجتماعي و فرهنگي دارند، كه با توجه به موقعيت، مي‌توان رويكرد تفاوت‌گرا يا شباهت‌گرا را به كار برد. به عنوان مثال در ايران امروز، رويكرد تفاوت‌گرا در عرصهء فرهنگي موفق عمل كرده و در رويارويي با بحران‌هاي اجتماعي، فعالان زن سعي مي‌كنند فضايل و ارزش‌هاي زنانه را برجسته كنند و بر تفاوت‌هاي ماهوي جنبش خود با جنبش‌هاي مردان پا بفشارند. به عنوان مثال، تاكيد بر مسالمت‌جويي، صلح دوستي و نفي خشونت در عرصهء سياسي، گسترش ارتباط‌هاي خواهرانه و ارج نهادن به انگاره‌هاي مادرانه در فعاليت‌هاي اجتماعي، پايه‌هاي نظري جنبش زنان ايران را تشكيل مي‌دهد. در حيطهء ادبي نيز مي‌بينيم كه «زبان زنانه» يا «نوشتار زنانه» مقبوليت عام يافته و حتي مردان نويسنده مي‌خواهند «زنانه» بنويسند. به علاوه نبايد فراموش كرد كه نياز به گسترش فضايل زنانه در جامعهء امروز، يك نياز عام است كه حتي مردان سياستمدار نيز به آن آگاهند و بسياري از آن‌ها اين فضايل را چارهء دردهاي اجتماعي مي‌بينند. به عنوان مثال، فراموش نمي‌كنيم كه آنچه موجب محبوبيت خاتمي ‌شد، ارج گذاري به ارزش‌هاي «زنانه» بود و به دنبال آن مطرح شدن سياست «مهرورزي» احمدي‌نژاد از نياز جامعه به فضايل زنانه حكايت داشت. به هر حال، به نظر مي‌رسد كه جنبش زنان به هر دو رويكرد شباهت‌گرا و تفاوت‌گرا نيازمند است.
منبع: روزنامه سرمايه